سلام
من الان بعد از مدتی بسیار طوووولان برگشتم!
در این مدت کلی کارهای خفنگ انگیز ناکانه انجام دادم و اینکه سرم خیلی شلوغ بود و ببخشید اگه دیر شد ایشاللا دفعه بعد مزاحم میشیم واسه کارای عقد و قولنامه و اینجور حرفها!
کلی کار مهم اداری انجام دادم،دانشگاه هم افتاد از ترم دوم باید برم یعنی بهمن...
در این روزگار چندتا اتفاق بد افتاد کلا ضد حال ضد بهم،چندتا هم اتفاق خوب افتاد باعث شد جبران بشه و به به!احسان رو به صورت آفیشل دیدم و صحبت کردیم و دستش درد نکنه!بیا بقلم!
فرداش هم دقیقا با سینا و امیر و میتی و محسن و ایمان و یکی دیگه! رفتیم چوتگر حال کردیم فضایی و اینکه من چرا اینقدر امشب شادم من بیخودی؟
الان در معرض یک عدد پیچیدگی شدید در قسمت تحتانی مخم هستم که واقعا گیر کردم!یک شنبه باید یه کار خیلی خفن از خودم در کنم اما دقیقا نمیدونم چه کاری!!!
دارم الان Hello رو تمرین میکنم رو گیتار،اما به دلایل امنیتی میخوام بیخیالش بشم و برم سر یه آهنگ دیگه...
سیستمم رو بلکل فرمت کردم!!!!!!البته اصلا نگران نباشید به صورت خیلی حرفه ای تمام اطلاعات مهم رو روی سیستم خواهر عزیزم(میره مدرسه و اون سیستم هیولا ه در اختیار من قرار میگیره!یوها ها ها!)الان دارم از سیستمی پاک و عاری از هر گونه جاندار ویروسی لذت میبرم...
تو این مدت در مورد خیلی چیزا که شاید اصلا مهم نیستن و شاید هم خیلی مهم هستن فکر کردم،حتا به این که چرا بعضی چیزا که من اصلا حسابشون نمیکنم و برای دیگران اینقدر مهم هستن و بر عکس هم فکر کردم که در نوع خودش جالبه!
مثل دیوونه ها دارم تمرین میکنم
همین،خوش باشید همیشه!
سلام
یچیزیه که خیلی افکارم رو به خودش مشغول کرده و من رو هم که میشناسید دنبال سوژه ام واسه حرص خوردن بیخودی،اما این یکی واقعا داره عذابم میده
نمیدونم چجوری بگم،نمیدونم از کجا شروع کنم
وقتی یکی رو که خیلی باهاش صمیمی بودی یه دفعه ترک میکنی(منظورم اونجوری نیستا، میشناسید منو که)چندتا حالت داره،یکیش که خیلی دیدیم و شنیدیم اینه که طرف عین خیالش هم نیست و به زندگی عادیش ادامه میده،یکی دیگه یکم ناراحت میشه،ولی بعضیا هستن خیلی ناراحت میشن،خیلی،که خب از عرف جامعه یکم دوره ولی اونها هم آدمن!
هیچ ربطی هم نداره ها،ممکن ارزش دوستی واسه نفر اول بیشتر از نفر آخر باشه،این تفاوت آدم هاست که این موضوع رو پیش میاره
حالا فرض کن که اون مساله که باعث کدورت شده یه مساله ی فوق العاده بچه گانه بوده باشه(من خودم از همه بچه ترم)،نه تنها بچه گانه،شاید از نظر من یجورایی احمقانه و خلاف ارزشهای انسانی و منطقی به نظر بیاد،اینجوری فشار رو طرف مقابل بیشتر میشه،چون اون مشخصا در چنین شرایطی غالبا این فکر رو میکنه:
-یعنی من اینقدر براش بی ارزش بودم که تو همچین مساله ی کوچیکی با من کات کنه؟(بازم میگم،مساله اصلا اونجوری نیست!)
راستش یکم اینروزا به خودم افتخار میکنم،فکر میکنم حداقل آدم ضعیفی نیستم و تقریبا قوی بار اومدم،که البته هرچی دارم از دوستای خوبم دارم،ممنون از همشون
حرفم اینه:خودتون رو قوی کنین،سعی کنید برای کسی که براتون ارزش قائل نیست تره هم خورد نکنید،اما کسی رو که براتون ارزش قائله بپرستید.
منظورم به هیچ شخص خاصی نیست،البته هست شما نمیناسیدش:اینروزها هر کسی ارزش دوست بودن رو نداره
هر چیزی رو نباید بیان کرد،بعضی چیزا رو باید نگه داشت واسه روز مبادا یا هر کسی لیاقت شنیدن هرچیزی رو نداره،یا تو ارزشش رو نداری که یه چیزی رو به یکی بگی(این سه حالت همزمان درست هستن)
اینجوری دیگه،سعی کنید خودتون باشین،نه اونی که دیگران میخوان!
یه موضوع دیگه هم چند وقتیه روی مخم یورتمه میره:
بی مقدمه میگم،البته ممکنهیکم گستاخانه و تند باشه به خاطر همین معذرت میخوام،منو ببخشید
من واقعا درک نمیکنم،این جنس مخالف(از هر طرف؛چه دختر چه پسر) چی داره که اینقدر بعضیا (که البته خیلیا!) اینقدر براش سر و دست میشکنن؟چند روز پیش من و یکی دیگه از دوستام که خیلی هم کرم داره خصوصا تو همین زمینه،اتفاقی با سازم و افکتم و اسپیکر کوچولوهام رفتیم تو آلاچیق پارک ایران زمین یکم تمرین کنم تو فضای باز مخم هوا بخوره،آخه خونه ی ما پنجره به بیرون نداره و واقعا دل آدم گپگ میزنه،در هر حال رفتیم و یه آلاچیق خالی گیر آوردیم و نشستیم،من چون میخوام سوتی هام معلوم بشه با هدست گوش میدادم و دوستم هم با اسپیکر،ازاونجایی که بسیار آدم جوگیری هستم،فرو رفتم تو فضای ساز و مشغول تمرین،چشام قفل شده بود رو فرت برد به وارم-آپ پرداختم،حس کردم دو سه نفر اومدن نشستن تو آلاچیق،ولی اهمیت ندادم،تمرکزم رو نمیخواستم از دست بدم،یکم گذشت اومدم میوت بزنم صدا یکم قطع شد،باتری افکتم تموم شد و مجبور شدم فقط با هدست بزنم اونم با صدای خیلی کمتر،چندتا دختر ...(فحش نیست،کلمه ای پیدا نمیکنم) نشسته بودن و با این دوستم صحبت کردن و گرم گرفته بودن،یکم گوشام تیز شد ببینم چی میگن بعد چند دقیقه احساس تهوع بهم دست داد،یعنی واقعا اینقدر؟آدم اینقدر خودش رو بیاره پایین؟اینقدر عظمت یه آدم کوچیک شده؟آدم قیافه ی بعضیا رو تو خیابون میبینه نمیدونه بخنده یا گریه کنه،پسرهای(بلا نسبت بعضیا!) 20 ساله کارهای یه دختر بچه ی 6 ساله رو انجام میده(تیشرت صورتی جیغ!!!نمیگم رنگ بده،هر کسی یه سلیقه ای داره ولی یکم مراعات هم خوب چیزیه!فکر یکی مثل من بیاد تیشرت Cannibal Corpse بپوشه که روش یه عکسه که دارن یه آدم رو تیکه تیکه میکنن،مطمئننا خوشش نمیاد!)،دخترا هم (بلا نسبت بعضیا!) دست کمی ندارن که هیچ!در بسیاری از موارد بدتر هم هستن(اونا که دیگه بدتر،یارو میخواد بره بقالی دم درشون 4 ساعت خربزه لای موهاش قایم میکنه!)واقعا اینقدر انسان اومده پایین؟به خدا آدم رفتار بعضیهارو میبینه به خودش امیدوار میشه!ما که قدیما نبودیم،ولی شنیدیم دیگه،طرف مرد بود،مرد!16 سالش بود کل خونواده رو نون میداد،کسی جرات نمیکرد چپ نگاهش کنه،میمرد واسه خواهر و مادر و پدر و خانواده و رفیقش،الان چی؟یبار گفتم،قربون صدقه ی یه آشغال میرن و به مادرشون بد و بیراه میگن(دروغ نیست،با گوشای خودم شنیدم،حتی کسانی هستن که با مادر پدرشون دعوای فیزیکی هم کردن سر همین قضایا)،اینه انسان پیشرفته و عاقل و منطقی قرن 21؟متاسفانه از عقیده و برنامه زندگی بعضیا یه چیزهایی میشنوم خندم میگیره،ولی از زهرمار هم تلخ تره.مثلا از یکی از دوستام پرسیدم کجا قبول شدی؟گفتش با تراز 5600 قزوین مدیریت صنعتی قبول شدم،منم بهش گفتم ترازت 600 تا بالاتره!یه دانشگاه بهتر میزدی،گفت اونجا دختراش بهترن!تفکر احمقانه دانشجوی کارشناسی یک مملکت که این باشه چه انتظاری از بقیه میره؟شاید من مال عهد بوقم و به قول یه بابایی زورخونه ای فکر میکنم...
اصلا این جماعت دگرگون میشن وقتی یکی رو میبینن،حالم بهم میخوره!فرم حرف زدن،لحن بیان،صدا،همه چی میریزه به هم،طوری که من بهش میگم منفور ترین نوع حرف زدن!شاید بگید جانماز آب میکشه ولی واقعا حالم بد میشه.من میخوام تو این مملکت زندگی کنم؟الان که اینه وای به حال 10-20 سال بعد،مثلا مملکتمون دیکتاتوری دینیه و اسم دین روشه و مردم آزادی شخصی ندارن،وگرنه نمیدونم تو پارک های محلمون چه صحنه هایی رو شاهد بودیم...خدا به داد ما برسه!مادر و پدرمون این هم تربیتمون کردن تو این جامعه اینجوری با اومدیم،بچه های ما چی میخوان بشن!
آدمایی که اینجارو میخونین،تو رو خدا یکم هم که شده خودتون رو عظیم نگه دارین،عظیم بمونید تا با عظمت باهاتون رفتار بشه...بزرگ باشید
دیشب غش کردمنمیدونم چرا ولی خیلی خسته بودم نشستم پشت سیستم یه آهنگ دانلود کنم،زدم واسه دانلود داشتم میگشتم تو فایلهای نیروانا یهو گوشام سوت کشید چشام هم تار شد افتادم،کلم خورد به آمپ ام انقدر صداش زیاد بود مامانم از خواب بیدار شد!خلاصه یه سرم قندی وصل کردم و خوابیدم...
دارم میرم یه جای خیلی خوب،شاید بهترین جای دنیا!
سوال دارم!!!!!
هر کی تونست بگه اینا کین و من کدومم یه جایزه داره!
پ.ن:امروز تولد یکی از نوازنده هاییه که من واقعا قبولش دارم،Jeff Loomis
Happy Birthday Dear Jeff
خداحافظتون،خیلی دلم پر بود
راجع به دوتا موضوعی که گفتم یکمنظر بدین،برام جالبه دیگران چجوری فکر میکنن،شایدیکی مارو ارشاد کرد!
فعلا!
سلام
امروز تولد عشقمه!
کسی که با دد نت هاش عشق میکنم،سولوهاش رو زندگی میکنم،به صداش فحش میدم،لیریکهای قشنگی مینویسه و البته بعضیاش واقعا مزخرفه!!!
ای قربان آن استیل زیبایت بروم!
ای جیگر من!
ای استیل قشنگ،ای بیناموس،ای کثافت،ای تو روحت!
این دینت رو بده به من یه عکس بگیرم باهاش!
در این روزها سخت دارم با گیتارم تمرین میکنم،سخت!
سازم را دوست میدارم!
ویدیوی جدید نورمور رو حتما ببینید خیلی خوبه!
دیشب دانلودش کردم با کیفیت HD رو سیستمم با زور اومد بردم نشستم تو سیستم خواهرم دیدم،خیلی قشنگه!
فردا دوستام امتحان دیفرانسیل 2 دارن و من به عنوان نیروی کمکی باید اونجا باشم،شاید فرجی شد!
پس فردا هم ثبت نام دانشگاه...
خیلی کار دارم،فعلا بحالید!
!
سلام،خیلی وقت بود آپ نکرده بودم!ببخشید!
راستش یه مساله ای رو میبایست با خودم حل میکردم که حل شد خدا رو شکر و منتظر بودم ببینم توهم حل شدن دارم یا نه واقعا از پسش براومدم که معلوم شد واقعا ردش کردم...
کرج-مهندسی فیزیک حالت جامد
خوبه کرج افتادم و از خانواده و دوستان گرام دور نمیشم
و اینکه...
فروم رو دارم یه حالی بهش میدم،خیلی دوست دارم توش فعالیت مفید داشته باشم واقعا جای خوبیه و دوسش دارم...
گوشیم فرمت شد 8گیگ آهنگ پرید!البته رو هاردم اکثرش رو دارم ولی خوب کی حال داره دوباره بریزه...
موضوع بعدی:
آقا این مشوگا عجب چیزیه!!!!یعنی کف کردم واقعا کارشون درسته،ترش متالن،اونم ترش متال واقعی یعنی مخت میترکه!
به این نتیجه رسیدم که چقدر زندگی میتونه از دیدگاه من شیرین باشه و همزمان با یک دید دیگه چقدر تلخ،دارم یاد میگیرم خودم رو کنترل کنم،احساس خوبی دارم و فکر میکنم موفق میشم که اگه بشم دس دس!
ساعت 10 شب داشتم تو خیابون راه میرفتم،هد ست خریدم در حد تیم ملی،صداش جر میده گوشو،Dead Eyes See No Future رو گذاشتم،یه ریف هدخور داره مادر بگرید،دیدم هیچکس تو خیابون نیست شروع کردم هد زدن،هد خرکی!یکی دوبار گوشش دادم و هدیدم باهاش یهو دیدم یکی داره میزنه سرشونم؛برگشتم دیدم اوه اوه!یک عدد دوست بسیجی،از اون کلفتاش!!!یخه رو بسته بود ریش و میش و اینا،گفت قرص خوردی؟منم در حالت هنگ!!!هد ستو در آوردم گفتم نه بابا،قرص چیه!گفت پس چرا اونجوری میکردی؟گفتم من خیلی از آهنگ لذت میبرم،یکم به دلم افتاد طرف بچه بدی نیست!!بعدش گفت موفق باشی رفت،منم به هدبنگیدن ادامه دادم
خلاصه اینکه اگه از اون گیراش بود قشنگ کراواتم میکرد،به خیر گذشت!
شانس آوردم دیگه!
برای تفنن هم که شده!یک عدد عکس:
مثلا میخوای پز بدی بگی ما پیتزا خوردیم؟اون افقانیه کیه اون وسط؟این آقای هاپو چیکار میکنن الان؟
آخه باباجون تو چیکار داری که مردم خونه دارن یا ندارن یا زن مردم چیکار میکنه!برو بشین آلبومت رو رکورد بگیر ریلیزش کن مردیم از بس دموهای مال عهد شاه وزوزک رو گوش دادیم حوصلمون سر رفت،پکیدیم!ولی موهاش داره بلند میشه:دی وزنش رو هم حفظ کرده!!!
اون بن داره خودشو میزنه به در و دیوار فن جمع کنه واسه گروهش بعد تو میای میشینی پیتزا تناول میکنی؟بابا تو دیگه آخر بیخیالی!
اتفاقات جالبی این دور و ور در حال رخ دادن هستن،نمیدونم چرا ولی انگار همه اعصابشون خورده،خودشون میدونن با کی هستم،فقط میخوام بهشون بگم بیخیال،کاری به دیگران نداشته باشین و سعی کنین خودتون باشین،بقیه به درک!
همین
فعلا به امر کپی پیست کردن میپردازم!!!
راجع به پست قبلیم که پاک شد هم نمیخوام چیزی بشنوم،اگه خیلی براتون مهمه چی بود بهم بگید براتون پستش کنم...
ممنون از همتون!(چند وقته دارم به این فکر میکنم چقدر دوستای خوبی دارم خدا رو شکر!البته به استثنای تو)