Diary Of A Mad Man

یه گرگ درون من زندگی میکنه...

Diary Of A Mad Man

یه گرگ درون من زندگی میکنه...

Pulliokko!!

سلام به همه ی مشکوک ها!چطورین؟

اولا که یکی بیاد منو از این آهنگ Shallot ه Emilie Autumn بکشه بیرون دارم خودزنی میکنم باهاش!

واقعا عالیه،یعنی بهتر بگم دیوانه کنندست!اصلا کلا عالیه!

بریم سراغ پیوست(بخوانید:Pioost)

یه چیزیم هست،ولی نمیدونم چمه!ولش!

این چندروزه همش دارم حرص میخورم،جالب اینجاست هیچکدوم هم به خاطر خودم نیست!همش واسه دیگران...

اصلا کنترلم رو روی رفتارم از دست دادم،نمیتونم تمرکز کنم،شب خوابم نمیبره،تمرین کردنم افت کرده،کارامو نمیرسم انجام بدم،سردرد دارم همش،گیج میزنم و هزار کوفت و زهرمار دیگه...

نمیدونم چم شده،آخه این موضوعاتی که دارم به خاطرش حرص میخورم همیشه بوده ولی نمیدونم چرا الان اینجوری شدم...

کلا هنگم،انگار یچیزی رو گم کردم یا جا گذاشتم،ولی نمیدونم چیه!ولش کن دارم چرت و پرت میگم!

جمعه با مامانینا رفتیم گچسر-دیزین،مامانینا لاله هارو ببینن و بعدشم رفتیم دیزین ناهار بزنیم،آقا اینقدر مسخره بازی درآوردم دیگه دل و روده نمونده بود واسمون،در حد تیم ملی خنده شد!خیلی خوش گذشت با اینکه شب قبلش(به دلیل بالا^) نخوابیده بودم بازم کیف داد!

آقا نوشابه تمشک خوردین؟من و پدی خریدیم خوردیم عالی بود!عالی!

جدیدا یه سری تصمیمات جدید دارم میگیرم،شاید سال دیگه کنکور هنر بدم،موسیقی بخونم...

...نمیدونم باید بگم اینجا یا نه...ولی حس میکنم...حس نه...از دیگران پرسیدم گفتن،خودم هم حس میکنم بعد از شروع کردن جدی موسیقی یه سری رفتارهام تغییر کرده،نمیتونم بگم بدتر شدم یا بهتر ولی فرق کردم،ولی هرکسی یچیز میگه نمیشه زیاد اعتماد کرد به حرفها،به فکر خودم هم که،کلا نباید اعتماد کرد!بگذریم!

حس میکنم چند ماهه شدم عین دبه ی ترشی،کیپ ه کیپ!هر چی تو خودم دارم داره مثل ترشی میشه،با این تفاوت که انگار دارم میگندم،کپک میزنم...

بوی گند درونم رو فقط خودم حس میکنم،واسه بقیه شدم یه دبه ترشی که توش پر ترشی های خوشمزه و ایناست،ولی خودم میدونم که درونم چه خبره!!!

بعضی اوقات حس میکنم ترشی رو هم رد کردم!یکی زنگ بزنه تخلیه چاه!

نمیدونم دقیقا...بیخیال!

چند وقت پیش داشتم به این فکر میکردم یه زمانی از چیزایی متنفر بودم که الان برام عادی شدن،هنوز خودم انجامشون نمیدم ولی دیگه اون نفرتی که قبلا نسبت بهشون داشتم رو از دست دادم یجورایی...نمیدونم باید نگران باشم یا نه...

چرا همتون مشکوکین؟مشکوک میزنین کلا...

همینکه همه مشکوکن هم داره آزارم میده!مشکوک نباشین!

خودمم مشکوکم؟آره فکر کنم!

بیخیال!

مشکوک نباشید!

فعلا!





نظرات 3 + ارسال نظر
خواب باز دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ق.ظ http://INCEPTIONIST.BLOGSKY.COM

قبل از این پست واقعن شک داشتم مد من باشی
ولی حالا گویا از خودمانی دی:

واقعا؟
من هنوزم شک دارم!:دی
ممنون سر زدی

Silence دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ

تو خوب میشی ! قصه نخوریااااااا .
قولِ شرف ! میدم که خوب میشی ...
شک نکن به حرفم .
شوخی هم ندارماا گفته باشم !

معتاد شدم فکر کنم!
اونکه بعله!

Ellin سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ق.ظ

ها من اومدم!
Pulliokko
دلایل بی خوابی!!!
این اشتکاک هم معضلی شده ها!
گفتم حرف بزنم نگن لالی!

Khoshiokko Omadiokko
امیلی آتمن نشیم یوقت؟
اصلا بدبخت کرده مارا!!
زبونشو!عین زبون مار!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد