همه میشکنن، اما من سوراخ شدم...
یه سوراخ گنده ی مشمئز کننده که هر ثانیه بزرگتر میشه و داره همه ی بدنم رو میخوره و خالی میکنه...
دیگه اینجا حوصلم نمیاد پست بنویسم، چون نه احساس نوشتنی ای هست، نه چیز دیگه ای...
فقط کرختیه، بی حسیه، و احساس بی احساس بودن...
سانسور میشد حرفهام، خیلی زیاد، چندروز فیلتر شدم دلم، الان هکش کردم کاملا!!!دسترسیش کاملا حذف شده!
خسته شدم دیگه یجورایی...بیخیال!
علی رو بردن بیمارستان، بهرادم بردن بیمارستان ولی مثل اینکه حال منم دست کمی ازین دوتا نداره...
میکسچر رو بچسب!فوق العادست!
میشه من پطروس شم؟