The Blue
That Turns
To Black
Creating
The New Soul
Deep Within
Infinity and
Beyond
And The Clock is Ticking
Faster
Or
Slower
Depending
On
Conditions
Situations
A Man
Behaved
Like a
Fool
Will
Enjoy
His
New Soul
With The Blue Marble
Faces The Things
That Should
Not Be
Inside This Cage
Chaos
Fills His
Ridden Years
Enjoy
Enjoy Little Kid
Walking In The Air
Dead Garden
Will Rise
Even If
My Sleeping Sun
Never Wakes Up
He
Fills His
Loneliness
With Emptiness
He Loathe To Be More Than a Machine
سلام!
چطورین؟
خوش میگذره؟
آقا تیلیف درست شد!پس فردا هم میان وایرلسم رو راه بندازن،حله!
در جریان این چند روز گوشیم رو دادم درست کردن راحت شدین،صدا میاد های کوالیتی!
در این چند روز گذشته کلی کارهای عجیب الخلقه کردیم که یکیش رو میگم خودتون برید تا تهش!
با ایمان رفتیم پارک تنیس ساز بزنیم حال کنیم،به دلیلی کمبود نور و یخیدگی!تصمیم گرفتیم تا آتشی کوچک روشن کنیم روی میز یکی از آلاچیغای اونجا!که این عکسش،بعدش دیدیم که نه خیلی حال داد،به این نتیجه رسیدیم که اینکارو کنیم،روم به دیوار گند زدیم به میز رفت،ولی مثل بخاری شده بود دیگه،1-2 ساعتی گرم بود و ساز زدیم حال داد!عجب چیزی شده بود خداییش!
کلی چیز جدید یاد گرفتم با این جسم 6.5 کیلویی بزنم!ایشاللا میزنم رکورد میگیرم میزارم بخندید!
تصمیم داریم با علی اینترنتو دانلود کنیم چجوریش بماند...
در کل کلی کارهای خرکی کردیم!علاوه بر آن سر کار هم بسیار سخت میگذرد و دارم پیر میشم و دیگه یه پام لب گور و ایناست!
دیگه همین دیگه،بعضیا هم خوبه یکم فکر کنن،حالا من هیچی نمیگم دیگه نه اینقدر!ملاحظه ی من رو هم بکنی بد نیست،نکردی هم اشکالی نداره،شما سرور،شما اصلا قبله عالم!
جدیدا آرشیوم داره به شکل ناجوری رشد میکنه،خیلی گنده داره میشه،بزرگ شده بچم...
خبرهایی از داشنگاهم:
در جریان تحقیقی که به عمل آوردم،کل پذیرش رشته ی من(فیزیک حالت جامد) در سال اخیر 40 نفر بوده که فقط 2 نفرشون پسر هستن(بجز من یکی!)که واقعا جای خاک بر سری داره و اینکه خاک عالم بر سرم!
گلوم درد میکنه نمیدونم فکر کنم سرما خوردم...معلوم نیست،گفتم سرما و گلو،چند روز پیش توی تاکسی نشسته بودم یه دختره دوش ادکلن گرفته بود،من به هگزانول و پنتانول حساسیت دارم،تنگی نفس میگیرم صدام در نمیاد،غالبا از هگزانول و پنتانول توی ادکلنها و لاک غلط گیر استفاده میشه(تو لاک غلط گیر بیشتر)،نفسم در نمیومد،کلی با خودم کلنجار رفتم تا برسم خونه،فرض کن اونجا من به راننده بگم :بفرمایید!،صدا عین صدای استارت ژیان!خودم هم خندم گرفته بود...!
همین دیگه،به این شرو ورایی که اون بالا مینویسم هم زیاد گیر ندید،همینجوری برا خودم مینویسم دیگه...
به خدا میسپارمتون،موفق باشید!
پ.ن:این قالب موقتی هستش،چون آپلود سنتری که قالب بلاگم روش آپ بود دچار مشکل شده و به زودی درست میشه!
بله خب ..
این همون گوی قبلی هست که دادی تعمیر کردن ؟ چطور شد پس ؟
بعد دفعه ی اخرتون باشه اموال عمومی رو تخریب میکنین ..
دانشگاه هم عجب خوش خواهد گذشت .. فکر میکنی تو کلاس کجا میخواین بشینین شما دونفر ؟ .. من میگم وسط بشینین .. دیوار حایل بین دوگروه دخترا باشین که زیاد با همدیگه فک نزنن نظم کلاس بیشتر از اون بهم نخوره
بعلی همانست!
آره واقعا!
اصلا خوش نمیگذره!درس سخت،اونیکی رو نمیدونم ولی من اصلا یچیز فاجعه ای!
روانی میشم فکر کنم!یا کار به کتک کاری میکشه!
این ایمان هرجا میره اونجا رو به آتیش میکشه پدر سوخته
میگن دست بچه نباید فندک بدی همینه دیگه!!
آره لمی درونش وول میخوره!
سلام ! خب دیگه .. ماییم ... اینیم ... الکتریک میزنیم اما تخریب نکنیم ؟! زبوناتونو گاز بگیرید ! امیر با مویی؟!! حواستون باشه الان کامنتاتونو آتیش میزنم :))
و اما امین .. نهایت استفاده رو از دانشگاهت ببر D: گرچه من شانس آوردم کل کلاسمون پسرن ! آخه مذاب و فلزو چه به دختر ؟ خداروشکر دیگه سرم تو درسمه و نمیزنم تو سر اینو اون ولی تو بزن :))
حاجی یکم بگیر اونورتر تر جزغالمون نکنی...
آره واقعا چقدر هم من واقعا....
معزلی شده!
سلام امین! بابا درسته پارک تنیس سرده اما نه دیگه آتیش بزنید اونجارو! از یادگاریهای روش ایراد میگیرفتیم شما چیکارش کردید! صاحبم که نداره هیچوقت اون پارک !!
اما عجب جوی شده بوده واسه ساز زدن! ![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/024.gif)
موفق باشی..
هگزانول و پنتانول واسه شما هم شده یه چیزی مثل بادمجون!
ایمان قسمت دوم کامنتت رو ندیده میگیرم!
سلام
شما ها که تازه اومدید کرج!ما اینجا حق آب و گل و سایر مصالح داریم!
شبیه این معابد آمازون شده!
و فراتر از آن!باز اون بدبخت صداش در میاد!
ممنون
سلام.
اون جسم 6.5 کیلویی هم اون وسط داره می پزه!
با دایال آپ اومدم به زور!
اونوقت اسم قبرس و اینجور جاها میارن! اسمش بد در رفته به خدا...! به گند کشیدین پارکو!
دلم برات تنگ شده... امروز از شانس گندم رفتم ADSL بگیرم، گفت تلفنتون فیبر نوریه، نمی شه!
سلام جیگر من!
والا!ما از قبرس هم گذشتیم دیگه برو سمت فلک الفلاک!
توضیح میدم در موردش!
قل میزنه!
من هم همینطور،یجورایی مثل چی!
با مشت میرفتی تو صورتش بعد میگفتی حالا میشه!
زور هم نمیخوادا...فکر کنم البته!خودش میاد!
راستی اون وسطا که خطاب کردی با من بودی؟!
کتک میخوای؟
دارم برات!
با چوب میزنم پشت و روت میکنما!!!
خدا بگم چی کارتون نکنه.کلی خندیدیم با این رفیقم که الان اینجا نشسته..سلام می رسونه...(خودم یادم رفت:d....سلام...
Uni خوش بگذره...ته کلاس بشینی سنگین تری مگه اینکه دخترا تون زرافه باشن بری جلو بهتره......
سعی می کنیم دفعه ی بعد زودتر بیایم تا به خاطر تخریب اموال عمومی بسپاریمتون دست سربازای گمنام امام زمان...مراقب خودتون باشین دیگه به هر حال.....
هیچی دیگه،سیرک اومدین مگه؟(پول بلیت؟؟؟!!!)
سلام برسون،اکسپرس!
خوش میگذره حتما،به غایت له میشویم زیر بار درسهایمان
یکاریش میکنم حالا!
نه تورو خدا نه!تخریبمون میکنن اونا!
ممنون!