Diary Of A Mad Man

یه گرگ درون من زندگی میکنه...

Diary Of A Mad Man

یه گرگ درون من زندگی میکنه...

نوستابنبات چوبیا

آب نبات چوبی!آقا مثل سگ ترشه!

خب خبر خاصی نیست،همه چیز روند عادی خودشو داره طی میکنه و کنکور هم ثبت نام کردم و اینا!

نوازندگیم خیلی خوب شده و خودم واقعا راضی ام،که خب واضحه که به خاطر آمپ جدیده که واقعا فوق العادست!

سرم خیلی شلوغه و از طرفی هم خیلی دور و برو خلوته که بعضی اوقات آزار دهنده میشه ولی شکایتی نیست!

تازه امروز تولد مامانم هم بود و کلی شادی کردیم و کیف داد!تولدت مبارک مامان!!


زدم تو کار آهنگای اتمسفریک و عجیب غریب! که خب طبق معمول علی گیر میده بهم و این حرفها ولی خیلی خوبه و کلا یه لهجه ی جدیدی گرفته موسیقیم!


این آب نبات چوبیا طعمش آدم رو یاد 14-15 سال پیش میندازه!نوستالیه واسه خودش!

وقتی به اون موقع ها فکر میکنم چیز زیادی یادم نمیاد بجز اینکه دلم برای خیلی چیزها تنگ شده ، ولی خب کاریش نمیشه کرد ...

فقط میتونم منتظر باشم که قشنگی ها و احساسای اون موقع شاید یبار دیگه تکرار بشن یا اینکه زمان بگذره و کلا وقتم تموم بشه،نوع دوم مثل اینکه محتمل تره...


جدیدا یه برنامه پیدا کردم که آکوردهایی که میخوای رو بهش میدی،بعد چند نوع ضرب داره انتخاب میکنی و آخرش 1 دقیقه همینارو برات تکرار میکنه که روش تمرین بداهه نوازی بکنی که خب خیلی خوبه و واقعا به درد میخوره!


همین،خوش باشین!




نظرات 2 + ارسال نظر
عشق اسمانی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ

من تو را پیش از آنکه در این جسم و جان حلول کنی دوست می داشتم

چی میگه؟با کی کار داری برادر؟؟ازینجا رفتن،طلبکارشی؟
آقا ما صاحب داریم!خیلی هم عالی و یک بشر!!

14 یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ

در کل خوش به حالتون ..

واللا...
نمیش..نمیشینیم...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد